همه چی جز هیچی
 
 
پنج شنبه 4 آبان 1398برچسب:, :: 22:58 ::  نويسنده : Mr.SAM

سلام دوستان این اولین مطلب من توی این وبلاگه .

همونطور که از اسم این وبلاگ معلومه توش همه چی پیدا میشه البته به غیر هی چی !! از مطالب طنز و ترول های جدید گرفته تا رمز بازی ها و مطالب کشتی کج وحتی مطالب علمی جالب.

امیدوارم بعد از بازدید از این وبلاگ اینجوری بشید!

نه اینجوری!و بعد با من این کارو کنید!

 

 



دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : Mr.SAM

 

مراسم پری شو با حضور جاش متیو , هال آف فیمر های دبلیودبلیوای شان مایکلز , بوکرتی و جنرال منیجر اسمکدان ويكی گررو شروع ميشه اونها جداگونه نظراتشون رو در مورد نتایج مسابقه ها میدن . به بک استیج میریم مصاحبه ی ضبط شده ی پاول هیمن پخش ميشه هیمن تو این مصاحبه درخواست میكنه مسابقه ی پانک و لزنر به مسابقه نو دیکیو تبدیل بشه 
 به جایگاه ویژه میریم شاون نظرش در مورد این اتفاق میده شاون معتقده اگه مسابقه نو دیکیو بشه شانس پانک برای برد بالا میره . ویکی نظر دیگه ای داره و معتقده پانک هیج شانسی جلوی لزنر نداره .

به بک استیج میریم راب ون دام داره آماده مسابقه دادن میشه . به جایگاه برمیگردیم. بوکرتی نظرش اینه كه آر وی دی میتونه تو شهرش قهرمان جدید بشه شاون نظرش اینکه شیلد اجازه ی قهرمانی رو به راب ون دام نمیدن 
به رینگ میریم مایکل کول جری لاولر و جی بی ال آماده گزارش مسابقه ها هستن . مایکل کول اعلام میكنه تریپل اچ بعد از تایید سی ام پانک مسابقه رو به نو دیکیو تغییر داده پس مسابقه بین پانک و لزنر مسابقه نو دیکیو خواهد بود


- پری شو , یونایتد استیت چمپیونشیپ
دین امبروز برابر آر وی دی
پیروز با قانون دیکیو : آر وی دی , همچنان قهرمان ایالات متحده : دین آمبروز
رومن رینز با اسپیری كه به راب ون دام زد باعث دیکیو شدن مسابقه شد .
بعد از تموم شدن مسابقه بیگشو و مارک هنری به رینگ میان وضعیت راب ون دام رسیدگی کنن
شاون و بوکرتی معتقد بودن در اصل راب ون دام پیروز مسابقه بوده
کم کم پری شو در حال اتمامه

بعد از نمایش پرومو و آتیش بازی معمول , 26 پی پر ویو سامراسلم رسما استارت میخوره

دمیز به عنوان میزبان ویژه وارد ميشه و به همه خوشامد میگه . دمیز تغییر مسابقه ی پانک و لزنر رو یاد آوری میكنه و اعلام میكنه مسابقه سینا و برایان در مین اونت انجام ميشه
جوجو دیواز دبلیودبلیوای به زیبایی سرود America the Beautiful رو اجرا میكنه كه بعد از اجرا با تشویق زیاد تماشاگرا روبرو ميشه



 کین و خانواده وایت بترتیب وارد ميشن 
- مسابقه اول , رینگ آف فایر
کین برابر برابر بری وایت
پیروز : بری وایت
بری وایت با کمک هارپر و روان تونست کین رو شکست بده . بعد از تموم شدن مسابقه اونها بشدت به کین حمله کردن

شاون , بوکرتی و ویکی معتقد بودن خانواده وایت یه دیبات جادویی , خشن و غیر انسانی داشتن

پروموی جدید ویدیو گیم WWE 2k 14 پخش میشه


- مسابقه دوم
دیمین سندو برابر کودی رودز
پیروز : کودی رودز
بعد از تموم شدن مسابقه سندو بیرون رینگ رفت و بریف کیسش رو بقل کرد


- مسابقه سوم , ورلد هویویت چمپیونشیپ
کریشچین برابر قهرمان عنوان سنگین وزن آلبرتودلریو
پیروز با قانون سابمیشن و همچنان قهرمان : آلبرتودلریو
کریشچین جلوی سابمیشن کراس آر بریکر دلریو تسلیم شد
دلریو بعد از مسابقه میکروفن رو گرفت و گفت امشب شب بزرگیه چون اون هنوز قهرمان سنگین وزنه و بعد هم چند جمله به اسپانیولی گفت


ویدیویی از مراسم سامراسلم اکسس پخش ميشه
ناتالیا همراه کامرون و نائومی وارد ميشن و بعد هم بری بلا همراه نیکی بلا و اوا ماری
- مسابقه چهارم
بری بلا / همراه نیکی بلا و ایوا ماری برابر ناتالیا / همراه کامرون و نائومی
پیروز : ناتالیا


پروموی مسابقه براک و پانک پخش ميشه
براک لزنر همراه پاول هیمن و بعد سی ام پانک به ترتیب وارد رینگ ميشن
- مسابقه پنجم , نو دیکیو
سی ام پانک برابر براک لزنر
پیروز : براک لزنر
لزنر بعد از اجرای اف فایو روی صندلی پیروز مسابقه شد


- مسابقه ششم
دالف زیگلر و کایتلین برابر ای جی و بیگ ا لانگستون
 پیروز : زیگلر و کایتلین


پروموی مسابقه دبلیودبلیوای چمپیونشیپ پخش ميشه
مین اونت , دبلیودبلیوای چمپیونشیپ ( داور ویژه تریپل اچ)
قهرمان دبلیودبلیوای جان سینا برابر دنیل برایان
پیروز و قهرمان جدید دبلیودبلیوای : دنیل برایان
برایان موفق شد بعد از اتمام مسابقه بسیار سنگین یه برد کلین بدست بیاره .
بعد از مسابقه تریپل اچ برایان رو بلند میكنه و به اون پدیگری میزنه
 تم سانگ رندی اورتن بصدا در میاد , رندی با کیف مانی این د بنک بسرعت به رینگ میاد اون میخواد کیف رو کش كنه


- مسابقه ویژه دبلیودبلیوای چمپیونشیپ
قهرمان دبلیودبلیوای دنیل برایان برابر مستر مانی این د بنک رندی اورتن
پیروز و قهرمان جدید دبلیودبلیوای : رندی اورتن
رندی اورتن براحتی بعد از کاور کردن برایان قهرمان جدید دبلیودبلیوای شد و هانتر دست دوستش اورتن رو به عنوان قهرمان جدید دبلیودبلیوای بالا برد

 



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 6:29 ::  نويسنده : Mr.SAM

اففزایش بار علم به طور ناخواسته!

کمبود شدید خواب و کاهش زمان لالا از هفت ساعت به هفت دقیقه !

رواج فرهنگ غلط پاچه خواری برای معلمان .

چپ و چل شدن چشم ها بر اثر روش غلط تقلبی !

سر درد حاصل از تمرکز .

 



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 6:7 ::  نويسنده : Mr.SAM

اصلا نگران نباشید چون دخترها زیاد شدن و در حال ترش شدن هستن!!!پس نیازی نیست که ما پسرهای گل دنبال اونها راه بیفتیم(ولی باید حتما راه بیفتیم) حالا ما در اینجا فرض می کنیم که اونها ناز می کنن اگه زشت بودی چه کار باید کنی؟؟؟هیچ می دونی یا نه؟؟؟؟پس بخون خوب این که کاری نداره که…ابروهات رو بگیر…کرم سفید کننده بزن…دماغت رو عمل کن…
خلاصه هر چی داشتی بزن



ادامه مطلب ...


جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:52 ::  نويسنده : Mr.SAM

1. همیشه سر خود را با تیغ بتراشید. طبق قانون بقای ماده، اگر مویی درنیاید، چیزی هم برای ریختن نخواهد بود. با این تمهید دیگر کچل نمی‌شوید؛ فقط تمام عمر بی‌مو خواهید بود.

2. یکی از دلایل ریزش مو، تغذیه نامناسب است. با توجه به ارزانی بی‌دلیل ارزاق، حتما در وعده‌های اصلی یا میان‌وعده‌های خود، از موادغذایی مقوی مانند مغز ران، چنجه، شاه میگو، لابستر، شنیسل پری دریایی و… استفاده کنید. اگر مانع ریزش موی سرتان نشوند، باعث خیلی چیزهای دیگر خواهند شد.

3. اگر موهای حساسی دارید، برایشان موسیقی ملایم پخش کنید. تحقیقات نشان داده موهایی که روزی دو تا سه ساعت در معرض موسیقی قرار می‌گیرند، حساسیتشان برطرف می‌شود؛ یعنی کلا بی‌حس می‌شوند. برای اینکه موهایتان جان سگ پیدا کنند و دیگر با انبر هم نشود آنها را کند، برایشان روزی دو ساعت این آهنگ را پخش کنید: همه چی آرومه/ من چه‌قدر خوشحالم!

4. بدون کلاه‌خود برنامه‌های شاد و مفرح تلویزیون را تماشا نکنید. تحقیقات یک کارشناس چینی که دیپلم ردی دارد نشان داده هفتاد درصد کسانی که تلویزیون می‌بینند، ناخودآگاه نیمی از موی سرشان را می‌کنند.

5. سر جای پارک، گیس و گیس‌کشی نکنید. همیشه مطمئن باشید بعد از یک ساعت جای پارک پیدا می‌شود؛ ولی موهایتان را که لای انگشت همشهری محترم باقی‌ مانده با هیچ چسبی نمی‌توانید دوباره سرجایش بچسبانید.

6. اگر پیک‌موتوری هستید، از گذاشتن کلاه ایمنی خودداری کنید. آدم مخش روی آسفالت بپاشد، بهتر است تا کچل بشود. بررسی‌های یک دانشمند کچل روس نشان داده امکان کچل‌شدن کله‌ای که روی جدول پاشیده حوالی صفر است.

7. سرخ‌پوست کچل تاکنون گزارش نشده است. هر چه سریع‌تر رنگ پوستتان را عوض کنید. البته مطالعات یک انستیتوی کچل درمانی در گوانگجو ثابت کرده با سیلی صورت را سرخ نگه داشتن باعث مودارشدن نمی‌شود.

8. خواننده شوید. تا امروز به جز یک مثال نقض، خواننده کچلی دیده نشده؛ اما شنونده کچل تا دلتان بخواهد دیده شده است.

9. سرمربی شوید. فوتبال معجزاتی دارد که آدم انگشت به دهان می‌ماند. مشاهده شده طرف در دوران بازیکن‌بودن مو نداشته؛ ولی تا شده سرمربی، یک‌دفعه گیس گلابتون شده است.

10. از مالیدن قیر داغ روی پوست سرتان با بیل غیربهداشتی جدا خودداری کنید. چی؟ کدام آدم عاقلی با بیل غیربهداشتی این کار را می‌کند؟ یعنی می‌فرمایید آدم‌های نادان اگر کچل بشوند، اشکالی ندارد؟ آیا می‌دانید آدم نادان کچلی که بیل غیربهداشتی هم دستش باشد، چه‌قدر می‌تواند امنیت جامعه را به خطر بیندازد؟ این را وقتی می‌فهمید که در آرامش مشغول برنزه‌کردن باشید، یک‌دفعه چشم باز کنید و ببینید یک آدم نادان کچل بیل به دست بالای سرتان ایستاده! پس توصیه‌های ایمنی را جدی بگیرید.



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:45 ::  نويسنده : Mr.SAM

پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم !

یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می‌انداخت و هی می‌گفت گوگوری مگوری، هو لباسش خیس شد !

چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم و در حالیکه او گریه می‌کرد ، من می‌خندیدم ! نمی‌دانم چرا ؟!

هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !

نه سالگی در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم ولی انداختم گردن پسر همسایه دیگرمان ! بنده خدا سر شب یک کتک مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد که شیشه همسایه را نشکند و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم پسر همسایه بود که الکی انداخت گردن من !!!

دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر چندین و چند منفی انضباط گرفتم ! البته به محض اینکه به اخلاق ایشان آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !

هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد ( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!
بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک کاردانی‌ام را که هنوز نیمی‌از واحدهایش مانده بود تا پاس شود ، به من داد !!!!

بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند باید یک شغل پردرآمد داشته باشی . رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ، گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!

سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون که در ترشی قرار داشت ! قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری و عقد و بله برون و … رو گذاشتیم !

چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا که می‌خواست بره کلاس اول ، دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا می‌خوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !

شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم و حالا باید دندان مصنوعی می‌خریدم . به علت اینکه حقوق بازنشستگی ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمی‌داد ، دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !

هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ، پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمی‌دادند

هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !

نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ، زیادی حرف می‌زدند و فردای همین حرفهای زیادی بود که به طور نا بهنگامی ‌خدا بیامرز شدم !!!



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:33 ::  نويسنده : Mr.SAM

شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
 زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم ”فال قهوه روسی یخ زده” بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته ”شوهرت واست یه انگشتر می خره” خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

یكشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم كلاسهای “روش خود اتكایی بر اعتماد به نفس” ثبت نام كنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره. تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!

دوشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی “ظروف عتیقه”. می گن خیلی جالبه. ممكنه طول بكشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!

سه شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم كه می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو كه می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممكنه طول بكشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

چهارشنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای كلاس “بدن سازی” و “آموزش ترومپت” ثبت نام كنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. ترومپت هم كه میگن خیلی كلاس داره مگه نه؟ ممكنه طول بكشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!

پنج شنبه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی كه تازه از كانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. من واقعاً از این زندگی ”خسته ” شدم! چیه همش مثل كلفتها كنج خونه! به هر حال چون ممكنه طول بكشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

جمعه
مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی كشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع بزرگیه كه انتظار داشته باشم فقط هفته‌ای یه بارشوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟!



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:15 ::  نويسنده : Mr.SAM

رمزگشایی از «یه توپ دارم قل قلیه»

قبل از هر چیز می خواهم بگویم این شعر یکی از عمیق ترین اشعاری است که تا به حال با آن مواجه شده ام و شاعر آن فیلسوف و اندیشمندی بسیار بزرگ است و حیف نمی دانم کیست! احتمال می دهم این اثر برای قرن یکم یا نهایتا دوم باشد که اشراف مولف بر هرمونوتیک، دیالکتیک، مضامین اروتیک و حتی سیاتیک! جای بسی شگفتی است. من مصرع به مصرع جلو می روم و شما را با عمق این ابیات آشنا می کنم.

یه توپ دارم قل قلیه:
در همان ابتدای کار شاعر مرزها را می شکند و نشان می دهد که با شاعری آوانگارد با دغدغه های جهانی مواجهیم. “توپ” در اینجا استعاره از زمین است و قل قلی بودن توپ تلمیح دارد به داستان نوستالژیک “کدو قل قله زن” و یا تواردی است بر: “نه فلفلی ،نه قلقلی، نه مرغ زرد کاکلی!…” که از حافظه بالای شاعر نشأت می گیرد.

سرخ و سفید و آبیه:
این مصرع بسیار بحث بر انگیز است. عده ای از منتقدین اعتقاد دارند که اصل این مصرع “سرخ و سپید و سبزه”!(پرچم ایران) بوده و او می خواسته حس ناسیونالیستی خود را القا کند که بنا به مسائل سیاسی روز شاعر برای کسب مجوز، آن را از سبز به آبی تغییر داده است. البته در هر دو حالت قافیه را به باقالی فروش سر کوچه واگذار کرده، زیرا “آبیه “و یا “سبزه “با “قل قلیه ” قافیه نیست. مثلا “قل قلیه” با “باقالیه” ،یا “چه عالیه”، یا “چه حال و احوالیه” قافیه است. بگذریم، عده ای دیگر اعتقاد دارند که این کار سفارشی است از تیم ملی فوتبال فرانسه که پرچم سرخ و سفید و آبی دارد و برای جام جهانی سروده شده باشد و او هم که مانند ما مشکل مالی داشته، مجبور شده این کار تینیج! را بسراید.
البته من با نظر دوم کاملا مخالفم. دلیلش هم شعری است که الان برای شما مطرح می کنم که هزار سال پیش فردوسی بزرگ با استفاده از این ترانه آن شعر را سروده که منتشر نشده و دست به دست به من رسیده و حالا برایتان می خوانم تا ببینید که این کار قدمتی بیش از هزار سال دارد:
(یکی توپ دارم که آن قل قل است/میان زمین و هوایش ول است/ و رنگش که سرخ آبی و هم سپید، چنین نعمتی در دو عا لم که دید؟!) که مشخص است این کار خواسته و یا ناخواسته تقلیدیست از شعر “یه تو پ دارم…”

می زنم زمین هوا می ره:
به به! شما بعد از شنیدن این بیت بلافاصله یاد شعر “ما ز بالاییم و بالا می روییم/ما ز دریاییم و دریا می رویم” می افتید و اشاره دارد به اینکه انسان روزی از هوا به زمین آمد و بعد از مدتی به هوا یا همان آسمان باز می گردد و قطره های وجودی ما در نهایت به دریایی که احتمالا سرخ و سفید و آبی است، می پیوندد و در اصل توپ استعاره ای است از انسان معلق در زمین و هوا. عجالتا مطلبی به ذهنم رسید. شاید بعد از سروده شدن این شعر به صورت اصلی یعنی “سرخ و سفید و سبزه”، طرفداران استقلال به شاعر اعتراض کرده باشند که یا رنگ آبی را در شعر می آوری یا تحریمت می کنیم و شاعر مفلوک مجبور به تعویض رنگ شده باشد!…

من این توپ و نداشتم:
روایتگر این بیت خاک است. اشاره دارد به اینکه این توپ که همان گوهر انسان است در ابتدا درون خاک یا همان جسم قرار نداشته و بعدا این توپ را به دست آورده است. همانطور که حافظ می فرماید: “آسمان جور امانت نتوانست کشید، قرعه فال به نام من دیوانه زدند”، کلمه من در هر دو بیت، مجازی است از خاک، آن هم با علاقه ظرف از مظروف (مراجعه شود به کتب علم بیان)

مشقامو خوب نوشتم:
اشاره دارد به عمل و کردار خوب. انسان اگر در کلاس دنیا شاگرد خوبی باشد و مشق هایش که همان مشقات هستند را به درستی حل کند و یا بنویسد، مسلماً شایسته تقدیر و جایزه خواهد شد و معلمش به او می گوید:”تو خود نمره بیستی، تو مثه هیچ کسی نیستی” و وای بر دانش آموزی که عمل درستی نداشته باشد. در انتهای سال وقتی کارنامه اش را به دست چپش می دهند، ناگزیر با اندوه می خواند: “آخر شدم رفوزه، والا دلم می سوزه!”…

بابام به من عیدی داد:
البته شاید این شعر در روز 29 اسفند نوشته شده باشد که در این صورت “مشقامو خوب نوشتم”حشو است، چون به رسمی کهن، پدر ها در عید باید عیدی بدهند، حالا چه مشقاشمو خوب نوشته باشم یا ننوشته باشم! و در کل بیت بالا اشاره دارد که جواب خوبی، خوبی است و به قول شاعر: “از مکافات عمل غافل نشو، گندم از گندم بروید جو زجو”

یه توپ قل قلی داد:
در اینجا یک تکنیک جالب و رایج در قرن معاصر را می بینیم که به آن ردالمطلع می گویند که در صنایع علم بدیع مطرح می گردد…
 باید اضافه کنم تمامی این سطور پیرامون لایه اول این اثر ماندگار است. بعضی از منتقدین تا 9 لایه برای این شعر در نظر گرفته اند که زبان قاصر بنده کوتاه است در مواجه شدن با این شاهکار زبان پارسی… 



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:10 ::  نويسنده : Mr.SAM

قهوه تلخ:
 فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال قهوه تلخ شروع به پخش می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای جهانگیر شاه دو لو را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.


دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ غورباقه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و “ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

حمام:
یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود دارد – مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.

بیرون رفتن:
وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی ۴ ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

آینه:
مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند — آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان…

تلفن:
مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

آدرس یابی:
وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: “فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،” و “میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.”

پذیرش اشتباه:
زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته ۲۵ قرن پیش از دنیا رفته است.

فرزند:
یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

لباس شیک پوشیدن:
یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

شستن لباسها:
زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

عروسی:
هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد “مراسم جشن” صحبت میکنند، مردان درباره “میهمانی های دوران مجردی.”



جمعه 28 تير 1392برچسب:, :: 5:9 ::  نويسنده : Mr.SAM

اگر یکروز ، چند ساعت دیر به محل کارتان برسید …
 واکنش همسر/رئیس شما : این چه موقع اومدن به سر کاره ؟ می دونی ساعت چنده ؟ چرا اینقدر دیر اومدی ؟ چیکار می کردی ؟ کجا بودی ؟ با کی بودی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز از ارباب رجوع ، زیر میزی یا همان رشوه ، دریافت کنید …
واکنش همسر/رئیس شما : این چه کاری بود که تو کردی ؟ چرا این کار رو کردی ؟ مگه حقوق خودت برات کافی نبود ؟ مگه خرج و مخارجت در ماه چقدره ؟ چرا خرجت اینقدر رفته بالا ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز ، تقاضای چند روز مرخصی نمایید …
واکنش همسر/رئیس شما : چرا تقاضای مرخصی کردی ؟ دیگه چه اتفاقی برات افتاده ؟ جایی می خوای بری ؟ کجا می خوای بری ؟ چرا می خوای بری ؟ با کی می خوای بری ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز در پرونده هایی که زیر دست شماست ، اشتباهی رخ دهد …
واکنش همسر/رئیس شما : چرا این اشتباه رو مرتکب شدی ؟ چرا توی کارت دقت نکردی ؟ چرا چند وقته که بی دقت شدی ؟ چرا اینقدر حواست پرته ؟ انگار که فکر و ذکرت یه جای دیگست ؟ حواست کجاست ؟ هوش و حواست پیش کیه ؟ به کی داشتی فکر می کردی ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز ، بعنوان کارمند نمونه اداره معرفی شوید …
واکنش همسر/رئیس شما : از صمیم قلب بهت تبریک می گم . تو بعنوان کارمند نمونه شناخته شدی . حالا بگو ببینم ، چی شد که یکدفعه اینقدر عوض شدی ؟ چی باعث شده که اینقدر خوب کار کنی ؟ انگیزت برای خوب کار کردن چی بوده ؟ مشوقت کی بوده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
اگر یکروز بخواهید از کارتان استعفا دهید …
واکنش همسر/رئیس شما : چرا می خوای استعفا بدی ؟ مگه اتفاقی افتاده ؟ پس مخارج زندگی رو چطوری می خوای تامین کنی ؟ مگه شغل بهتری پیدا کردی ؟ چه شغلی ؟ کی برات پیدا کرده ؟ نکنه یه زن دیگه گرفتی ؟! خائن ! این چوب دستی من کجاست ؟! دیگه حق نداری پاتو نه توی خونه و نه تو اداره بذاری !
امیدوارم که با خواندن این مطلب ، به عمق فاجعه پی برده باشید ! پس به شما توصیه می شود که یا زوجه ای که رئیس باشد اختیار نکنید ، یا نگذارید که خانومتان رئیس شما بشود ، و یا اگر هم یک زمانی خدایی نا کرده ، روم به دیوار ، خانوم شما رئیستان شد ، سریعا و بدون هیچگونه معطلی ، از محل اداره متواری شوید و به دنبال یک شغل دیگر بروید !…



صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





Alternative content


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

آمار وبلاگ:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 132169
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->



خوش آمد گویی

به وبلاگ من خوش آمدید





div align=

www.hamechijozhichi.loxblog.com SCRIPT language=JavaScript type=text/javascript